در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی برخی با قبول پرونده سنگین آقای هاشمی رفسنجانی در نقض آزادیهای فردی ، حذف فیزیکی رقیبان سیاسی ، مخالفان و بویژه دگراندیشان ، ادامه دادن بی دلیل جنگ هشت ساله و موارد دیگر ، انتخاب وی را بهتر از نشستن و دست روی دست گذاشتن می دانند .
شاید بن بست فعلی در روند دموکراسی خواهی باعث رکود و سکون نیروهای اپوزیسیون شده باشد اما به هر قمیتی باید این سکون را شکست ؟ شاید مسیر درست برای رسیدن به آزادی در شرایط فعلی نامشخص باشد ولی انتخاب راهی که میدانیم اشتباه است و فرجامش کجاست احمقانه نیست ؟
شاید قطب نمای دموکراسی خواهی مردم ما اکنون گیج و سرگردان به دور خود میچرخد اما رفتن به مسیری که بارها پیموده شده فقط با توجیه اینکه باید حرکت کرد ، کاری عاقلانه است ؟
پینوشت : تمام این حالات به فرض احترام گذاشتن نظام فعلی به آرای مردم است که با انتخابات 88 و تقلب وسیع حکومت ، فرضی محال و دست نیافتنی ست .
پس وقتی رای شما را به هیچ می انگارند دیگر بحث های بالا هیچ لزومی ندارد .